کد مطلب:141787 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

مراقبت ابوثمامه از امام
عمر بن سعد هنگامی كه همراه چهار هزار نفر وارد كربلا شد، می پنداشت كه خواهد توانست امام را به صلح وادارد و در ضمن به ملك ری كه شدیدا به آن اشتیاق داشت - بدون درگیری با امام - دست یابد. از این رهگذر هم دنیای خود را آباد و هم آخرت خود را تأمین كند.

وی باور نداشت كه امام زیر بار ظلم نخواهد رفت و او یا باید از ریاست بگذرد یا این كه با امام پیكار كند. او از «غزرة بن قیس» خواست كه برود و با امام مذاكره كند. «عزره» از قبول این كار سر باز زد، زیرا خود از كسانی بود كه حضرت را به كوفه دعوت كرده بود.

دیگران هم اصرار كردند، اما او حیا می كرد. «كثیر بن عبدالله شعبی» كه شخصی گستاخ بود


از جای برخاست و گفت: «من این كار را خواهم كرد و اگر شما بخواهید حاضرم كه او را ترور كنم» ابن سعد گفت: «نه، اما از او بپرس كه چه چیز باعث شده به اینجا بیاید» كثیر به سمن حسین علیه السلام آمد. همین كه قدری نزدیك شد، ابوثمامه به خدمت امام آمد و گفت: «اصلحك الله اباعبدالله، قد جاءك شر اهل الارض و اجرئهم علی دم وافتكهم؛ ای اباعبدالله! خداوند امور شما را اصلاح فرماید، بدترین و گستاخ ترین شخص اهل زمین به سمت شما می آید. او اهل ترور است!» سپس ابوثامه خود در برابر كثیر ایستاد و گفت: «شمشیرت را به زمین بگذار» كثیر گفت: «نه به خدا، كه این بزرگواری نیست. من فقط پیام آورم، پس اگر به من گوش بدهید، من آن پیامی را كه آورده ام به شما خواهم رسانید، و اگر سر باز زنید من برمی گردم». ابوثمامه گفت: «البته من دسته شمشیرت را خواهم گرفت، پس بگو آن چه می خواهی» كثیر گفت: «نه به خدا قسم، نباید دست به شمشیرم بگذاری»، ابوثمامه گفت: «بگو بدانم برای چه آمده ای؟ تا من به جای تو به او (امام حسین علیه السلام) برسانم. من نمی گذارم كه تو به (آن حضرت) نزدیك شوی، تو فاجر هستی» پس از مشاجره لفظی، كثیر به سوی عمر بن سعد بازگشت و او را از آن چه گذشته بود باخبر كرد، عمر سعد «قرة بن قیس تمیمی حنظلی» را فرستاد و او با امام حسین علیه السلام گفت و گو كرد. حضرت در پاسخ او فرمودند: «مردم شهرتان به من نامه نوشتند كه به سوی ما بیا، پس اگر آمدنم را ناخوش دارید بازمی گردم». [1] .

درسی كه می توان گرفت: در روایت آمده است: «المومن كیس؛ مومن زیرك است». چگونگی برخورد ابوثمامه شایسته قدردانی است؛ او با هوش سرشارش، جان امام علیه السلام را از خطر نجات داد. اهل ایمان نباید با تسامح و تساهل با مسائل رو به رو شوند. چنان كه در قرآن آمده است: (ودوا لو تدهن فیدهنون) [2] ؛ كفار دوست دارند كه روغن مالی


(مسامحه) كنید و آنها نیز چنین كنند». غفلت، زیبنده مؤمن نیست.


[1] قال ابوعبدالله عليه السلام: ان اهل مصركم كتبوا الي ان اقدم علينا فاما اذا كرهتموني انصرفت عنكم» تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 410-411؛ الارشاد، ج 2، ص 84-85.

[2] قلم، آيه 9.